چگونه يك برند خوب شركتي داشته باشيم ؟

 

هر برندي كه موفق باشد واقعا ميتواند در آمد بالايي داشته باشد در ادامه تالاب را دنبال كنيد.

 

براي اين كه در زمينه تجارت موفقيت كسب گردد بهترين راه برندسازي و شناساندن خود به مشتريان است تا اعتماد همگاني به شما جلب شود. خريدار جهان ارزش يك محصول را مي پسندد، سپس با خريد آن، خود را متعلق بدان جهان معرفي و بخشي از هويت خويش را به واسطه آن تبيين مي كند؛ درواقع اتصال به آن جهان ارزشي، خريدار را معرفه مي كند.

 

برندشدن آرزوي اغلب فعالان عرصه تجارت و بازاريابي است؛ چرا كه همه مي دانند محصول برندهاي مشهور نه تنها گرانبهاست كه دست يافتن بدان نيز به يك آرزوي عمومي بدل مي شود. در عين حال بسياري افراد متوجه ماهيت برند نمي شوند و همواره از خود مي پرسند وقتي كاركرد يك ساعت مچي نشان دادن وقت است، چرا براي خريد يك ساعت بايد پنجاه برابر ديگري پرداخت؟

 

مسلما هرچه هست، زيبايي و عملكرد و عمر دراز و خوش پوشي فروشندگان و فروشگاه هاي آن چناني و تبليغات و هويت بصري، شرط كافي براي برندشدن نيست؛ آنچه برند را برند مي كند، كفايتي است كه در تداعي يك رويا، هويت و جهانِ حاوي ارزش هاي معني دار نزد مخاطبانش دارد. بنابراين برندسازي در مرتبه اي فراتر از خوش ساختي و خوش نامي قرار دارد.
چگونه يك برند خوب شركتي داشته باشيم ؟

تفاوت برند با نشانِ تجاري كه معمولا اشتباه گرفته مي شود، در اين است كه «نشانِ تجاري» براي تمايز كالا يا خدمات از محصولات مشابه خود شكل مي گيرد و در همان حال قصد دارد خيال مشتري را بابت استاندارد كمي مورد انتظار و تجربه شده است راحت كند. اما برند فراتر مي رود و از يك جهانِ ارزشي برخوردار است.

 

برند مقامي بس رفيع تر از نشان تجاري دارد. بر آن شئونات كيفي ويژه اي حاكم است و به اعتبار رويايي كه نزد مخاطب پرورش يافته، محصولش را مي فروشد.تمام تلاش خالق برند آن است كه جهانِ ارزشي خود را تبليغ و ترويج كند و مخاطبان و طالبانِ چنين جهاني را به مشتريان روياي خود بدل كند. در مرحله بعد مي كوشد

 

از آن رويا مراقبت كند و نسبت محصولات جديد خود با آن رويا را نزد مخاطبان متناسب و متوازن نگاه دارد تا با وجود پويايي و تغيير، اين نسبت به هويت محصولش بدل و آن رويا در صورت ماديِ آن نهادينه شود.از سوي ديگر بسياري در بازار براي رفع نيازها و حوائج خويش حاضر نيستند به قواعد نظام «نشان تجاري» اكتفا كنند و محصولي

 

در خور شأن و لياقت خود مي طلبند؛ چرا كه براي كيفيت اهميت قائلند. طبيعتا اين گونه مشتريان در جست و جوي چنان توليدكنندگاني هستند و حاضر به پرداخت هزينه هاي بالاتر خواهندبود.اين عرصه عرضه و تقاضا جايي است كه مفهوم برند متولد مي شود. خريدار جهانِ ارزشيِ يك محصول را مي پسندد، سپس با خريد آن،

 

خود را متعلق بدان جهان معرفي و بخشي از هويت خويش را به واسطه آن تبيين مي كند. درواقع اتصال به آن جهان ارزش، خريدار را معرفه مي كند؛ معرفه به تصاحب آن رويايي كه خالقِ برند عرضه مي كند و همواره مي كوشد از كيان و شان روياي خود و مشتريانش مراقبت كند و به رشد آن تداوم بخشد.

 

در اين عرصه، مهم ترين مسئله صفات و ويژگي هايي است كه خريدار هرماه با تمليك محصول بدان معرفه مي شود؛ مثلا فهميده بودن، خوش ذوق بودن، باسليقه بودن و…. درواقع خريداران برند بابت اين شان از برند است كه حاضرند بهايي گزاف بپردازند تا در هرم منزلت اجتماعي مطابق با شاني كه بدان ميل دارند، جايگاهي پيدا كنند.

 

ساز و كار برند باعث مي شود قيمت محصول، ديگر براساس قيمت تمام شده به علاوه سود محاسبه نشود. درواقع سود برند متناسب با هزينه اي است كه مشتريان حاضرند در قبال كسب هويتِ متضمنِ آن بپردازند.
چگونه يك برند خوب شركتي داشته باشيم ؟

مقايسه دو مفهوم «تقلبي» و «بدلي» راهنماي خوبي براي درك تفاوت برند و نشان تجاري است. جنس تقلبي همان طور كه از نامش پيداست، ظاهرا كالايي است با نشان تجاري كه از لحاظ عملكرد و دوام شبيه اصل به نظر مي رسد، اما در عمل بنجل و كم دوام از كار در مي آيد، ولي جنس بدلي، علاوه بر اين كه نام و نشان يك برند را تقليد كرده، از كميت و كارايي و دوام قابل رقابت با آن نيز برخوردار است. مزيت كالاي بدلي تنها به قيمت ارزان ترش است.

 

آنچه توليدكننده كالاي بدلي را وا مي دارد چنين كالاي مطلوب و باكيفيتي را، نه با نام و نشان خود كه دزدانه با نام و نشان ديگري روانه بازار كند، اين است كه از خلق جهان ارزشي و رويا عاجز است. در عين حال او خوب مي داند بسياري تمايل دارند با خريد كالاي وي، روياي برند را به قيمتي ارزان تر تصاحب كنند.

 

يكي ديگر از تفاوت هاي برند و نشانِ تجاري در توجه به كميت و كيفيت است. صاحبانِ نشانِ تجاري، سود خود را در توليد انبوه و عرضه كالا به بازارهاي بزرگ مي جويند. آنان براي گسترش شبكه فروش ناگزيرند بر عملكرد و عمر محصول خود و تقاضاهاي بازار تمركز كنند. اما عرضه كنندگان برند، نه تنها مستغني از چنين دستاويزهايي هستند كه خود پيشرو تغيير كيفيت و مذاق مشتري اند و معيارهاي كيفي نويني بنياد مي نهند.

 

هر فعاليت توليدي و خدماتي كه ظرفيت اتصال به يك رويا را داشته باشد، استعداد تبديل شدن به يك برند را دارد. براي اين منظور بايد ويژگي هاي كيفيت ساز و مزيت ساز آن مورد توجه قرار گيرد و ارزش هاي آن پردازش شود. اين استعداد در رويا يافت مي شود. رويا امري وابسته به خيال است و مظهرِ آن جايي است

 

كه يك خيال به مرتبه مادي و محسوس آورده و براي آن روايتي آفريده شود. خواه يك هنرمند با آفريدن اثري هنري، خواه شهري كه مردمانش در علم يا صنعتي شهره اند، همگي رويايي را از عالم خيال به مرتبه مادي و محسوس مي آورد و آن را به مخاطبان عرضه مي كنند

منبع:

https://www.talab.org/psychology/success/چگونه-يك-برند-خوب-شركتي-داشته-باشيم-؟.html

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.